http://s5.picofile.com/file/8137458100/%D8%A7%D8%B1%D9%88.gif
مشق عشق
همه چیز از همه جا
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ حاصل مطالعات ووبگردی های من است . به سراغ من اگر می آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بر دارد چینی نازک تنهایی من

پيوندها
نويسندگان

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 1474
بازدید کل : 62776
تعداد مطالب : 427
تعداد نظرات : 330
تعداد آنلاین : 1

پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393 :: نويسنده : مهاجر

دلم برایت تنگ شده...!

می نویسم تا بگویم :

 دلم برای کودکی ام تنگ شده ست!!!

دورانی که همه دغدغه ام تا خوردن گوشه دفترمشقم بود و زدن گیره برای

صاف کردنش ...!

داشتن مُهرِ صد آفرینِ معلم  و گل کشیدنِ سمت چپ بالای هربرگ دفتر انشاء؛

آخ که چه ذوقی داشت!

شمردن20های دفتر دیکته که هرروزچک می کردم و تعداد آنرا می شمردم و 

خط کشی کردن دفترهایی که بویی از فانتزی بودن، نبرده بودند!!!

کاش الان هم فکرهایم به همان اندازه ســــاده بودند ودلم به شنیدن زنگ

تفــــریح وصد آفرین معلم ، خوش بود!

دلم برای  اون زمانی که می خوندیم: « اکرم با پری دوست است» تنگ شده ،

آخه امروزه ؛ هر دخترخانومی با یه آقاپسری دوست میشه و دیگه دوستی دو

دختر، تقریباً از مد افتاده...!!!

 دلم برای  اون زمانی که می خوندیم:

«پدر هرروز نماز می خواند»؛ « پدر هرروز کتاب می خواند»؛تنگ شده!

آخه تو شرایط فعلی؛ پدر وقت نداره کتاب بخونه و نماز خوندن هم که، قدیمی شده!

 دلم برای «کوکب خانوم» تنگ شده...!

آخه  الان ، چند سالیه  کوکب خانوم مهمون نداره؛ یا خونه نیست که مهمون

داشته باشه و یا حوصله مهمون داری نداره!!!

دلم برای « مادر اکرم، کشک درست می کند » تنگ شده!

آخه امروزه ؛کمتر کسی آش  می خوره؛ وقتی می خوره؛ کشک درست نمی کنه!

دلم برای بقالی  کوچه قدیمی مون تنگ شده... یادت بخیر؛ «حسین آقا بقال »!

دیروز که به سوپر مارکت سر کوچه مون سر زدم دیدم؛ روی یک کاغذ کثیف،

با خطی کج و معوج نوشته:

« از پذیرش مشتری معذرویم لطفا به آدرس اینترنتی فروشگاه، مراجعه فرمایید»...!

دلم برای دهقان فداکار؛ «ریز علی»  تنگ شده...!

آخه ،امروزه ریز علی ها حوصله درد سر ندارن و قطارها هرروز به سنگها

برخورد میکنن ومنفجر می شن...!!!

دلم برای «امین با تخته ومیخ، میز ساخت » تنگ شده...!

آخه چند سالیه که امین  با تخته، میز نمی سازه؛ امین خونه نشین شده،دیروز

اشتراک اینترنت ای دی اس ال  خونه شون تمام شد؛

زنش ، خدارا شکر کرد؛ اما امین رفت و کارت اینترنت 10 ساعته خرید،

 آخه می خواست به قرار نیمه شبش، برسه!!!

از همه بیشتر:

دلم برای « آن مرد در باران آمد » تنگ شده...!

آخه سالهاست منتظریم؛ باران آمد...اما  آن مرد... نیامد...!!!

دلم برای کودکی ام تنگ شده...!!! 

دلم برای  خودِ خودم، هم تنگ شده...!!!

 

 بعداً نوشت:

اگر روزی می آمد که جهان خواب هیچ کودکی را نمی دید، بی شک "صداقت"

به آخر می رسید و دوستی و مهربانی، پشت اندوه های بزرگِ بزرگسالی هامان

گم می شد.



نظرات شما عزیزان:

شیوا
ساعت10:40---30 تير 1393
سلام دوست عزیز وگرامی خیلی بی نظیر و عالیست وبت براووووووووووووووووووووووووووو بر تو عزیز
دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی…
مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام !


حسن
ساعت13:47---29 ارديبهشت 1393
سلام وبلایگت خیلی متفاوته من مایل با شما تبادل لینک داشته باشم اگه مایل بودی بهم خبر بده متشکرم.
سلام ! با افتخار مایل به تبادل لینک با شما هستم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،