http://s5.picofile.com/file/8137458100/%D8%A7%D8%B1%D9%88.gif
مشق عشق
همه چیز از همه جا
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ حاصل مطالعات ووبگردی های من است . به سراغ من اگر می آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بر دارد چینی نازک تنهایی من

پيوندها
نويسندگان

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 329
بازدید هفته : 412
بازدید ماه : 1667
بازدید کل : 61185
تعداد مطالب : 427
تعداد نظرات : 330
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دو شنبه 6 بهمن 1393 :: نويسنده : مهاجر

آدمها می آیند...

گاهی در زندگی ات می مانند

گاهی در خاطره ات

آن ها كه در زندگی ات می مانند

همسفر می شوند

آن ها كه در خاطرت می مانند

كوله پشتیِ تمامِ تجربه ای برای سفر.....

گاهی تلخ

گاهی شیرین

گاهی با یادشان لبخند می زنی

گاهی یادشان لبخند از صورتت برمی دارد

اما تو....

لبخند بزن

به تلخ ترین خاطره هایت

حتی بگذار همسفر زندگی ات

بداند هرچه بود؛ هرچه گذشت

تو را محكم تر از همیشه و هرروز

برای كنار او قدم برداشتن ساخته است

آدمها می آیند....

و این آمدن باید رخ بدهد

تا تو بدانی آمدن را همه بلدند

این ماندن است كه هنر می خواهد.

 



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،

پنج شنبه 6 بهمن 1393 :: نويسنده : مهاجر

من یک دخترم

هرچقدرم که ادای محکم بودن را دربیاورم

هرچقدرم ک ادای مستقل بودن

و بگویم"ممنون خودم از پسش برمیام"

بازهم ته تهش به آن سینه پهن مردانه ات پناه میاورم 



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،

یک شنبه 6 بهمن 1393 :: نويسنده : مهاجر

پســ ـرم...

مامانت برای تو حرف هایی داره حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره...

عزیزدلم! یک وقتهایی زن ِ رابطه بی حوصله و اخموست.روزهایی میرسه که بهونه میگیره. بدقلقی میکنه و حتی اسمتو صدا میکنه و تو به جای جانم همیشگی میگی: "بله!" و اون میزنه زیر گریه....

زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم...

موجوداتی که میتونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری...

باید برای اینجور وقتها آماده باشی.بلد باشی. باید یاد بگیری که نازش را بکشی...

عزیزم. پسر مغرور و دوست داشتنی من!!!ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه اما باید یاد بگیری....

زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره... میدونی؟ این ویژگی زنه، گاهی غصه ها مجبورش میکنن به گریه...!

خیلی پاپی‌ دلیل گریه ش نشو...همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخوای راه حل نشونش بدی....

گاهی فقط باید بشنویش. بذاری توی بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش را بگیری و ببریش بیرون یه هدیه ی کوچولو براش بگیری و بگی که چقدرخوشگله!.

ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی ..

.یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو آب کن نه که از غصه آبش کنی......

اگر هم که پای فاصله درمیونه کافی هست نازش کنی ..

بهش زنگ بزنی باهاش حرف بزنی...

اگر بازم گریه کرد و آروم نشد دلسرد نشو .باز هم صداش کن!!!

عاشقانه صداش کن، حتی اگه واقعا خسته ای!!!!

بهت قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا ...

فایده ای نداره و نمیخواد حرف بزنه و میخواد تنها باشه. برمیگرده طرفت و توی آغوشت خودشو رها میکنه و...

زن ها هیچ وقت این لحظه ها که پاش وایسادی رو فراموش نمیکنن و همه انرژی که براش گذاشتی رو بهت برمیگردونن...

پسرم!!!! این روزها که مینویسم هنوز دخترکی هستم پر از آرزو ،دخترکی که روزی زن میشود. مادر میشود. مادر تو



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،

یک شنبه 6 بهمن 1393 :: نويسنده : مهاجر

از فکــــر من بگـــذر خیـالت تخت باشد 

"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد

این من کــــه با هر ضربه ای از پا در آمد

تصمیم دارد بعد از این سر سخت باشد

تصمیم دارد با خودش با کم بسازد

تصمیم دارد هم بسوزد هم بسازد

هرچند دشوار است

باید پابگیرم تا انتقامم را از این دنیـــا بگیرم

من خسته ام دیوانه ام

آزار کافی ست راهی ندارم پیش رو دیوار کافی ست

جـــز دردها سهمم نبوداز با تو بودن لطفا برو

دست از سرم بردار کافی ست

لج می کند جسمت بگوید زنده هستی وقتــی برایم مرده ای

انکار کافــی ست با ساز دنیـــا گرچـــه مجبـــورم برقصم

حرفی ندارم چون برایم دار کافی ست

من خسته ام دیوانـه م دلگیـــرم از تو

خود را همین امروز پس میگیرم از تو

از فکـــر من بگــذر خیالت تخت باشد

"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،

یک شنبه 6 بهمن 1393 :: نويسنده : مهاجر

من ازت خاطره دارم ,

خاطره درد کمی نیست

روبه روی من عزیزم , روزگار روشنی نیست

دائم از حال تو میگریم ,

حال من که گفتنی نیست 

من یه ساله با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم ...

قلب من از باور تو فکر برگشتن نداره

من به هر راهی که میرم به تو میرسم دوباره

من یه ساله با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده موندم اما با تو زندگی نکردم.



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،

یک شنبه 7 بهمن 1393 :: نويسنده : مهاجر

چه تکلیف سنگینی ست

بلا تکلیفی

وقتی نمیدانم دارمـت . . . .

یا . . . .

ندارمـت.



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،

پنج شنبه 6 بهمن 1393 :: نويسنده : مهاجر

عاشقانه اي ساده...

مـن عـــاشــقــ مــردیــ ام

کــه بــوی مـــردانگـــیــ اش غــرور زنـــانـه ام را دیــــــوانه میــــکند

 

 

دلم حضور مردانه میخواهد

نه اینکه مرد باشد نه !

مردانه باشد.

حرفش . قولش . فکرش . نگاهش .

قلبش آنقدر مردانه که به توان تا بی نهایت دنیا به او اعتماد کرد.

تکیه کرد! ********



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،

سفیهی طلا رابا مس عوض کرد.

دلیلش را پرسیدند ،

در جواب پاسخ داد : چون رنگش سرختر بود! [

خدا کمکمان کن رنگ و لعابهای دنیا فریبمان ندهد ؛

که مبادا طلای عقبی را به مس دنیا بفروشیم



نوع مطلب : ،
برچسب ها : ،